وای بر دهانی که بی موقع باز شود.
هر چی میگذره خوب میفهمم یه آدم مریضی هستم ، یه آدم که تعادل نداره
جایی که باید آروم باشم ، عصبانی ام
جایی که باید حفظ حرمت کنم ، بی احترامی میکنم
امروز خیلی بد با سینا رفتار کردم ، هر چند کمی مقصر بود ولی من .
مثل این باشه که یه سفره رو به بهترین شکل و ظروف شیشه ای خاص بچینید واسه میهمون
و موقع نشستن میهمان ها بر سر سفره ، سفره رو بکشی و همه چی خراب بشه
و نشه درستش کرد
دقیقا کاری که امروز کردم
وای چقدر شرمنده ام
چرا این قدر اخلاقم عوض شده ، چرا این قدر بی پروا شده ام؟
خودم رو چه تنبیهی کنم ؟
کاش کمی صبر و آرامش داشتم.
درباره این سایت